استاد ماهر(دکتر قلب من) p[۴۵]
جین:اومدم که ازت خواهشی کنم..
سارا:هع ببین کیم بزررگ اومده اینجا تا ازم خواهش کنه*خنده بلند* چیه کم اوردی؟ولی من که هنوز کاری نکردم ، این اتفاقات حتی پیش پا افتاده هم نبود ..
جین از درون خیلی عصبی بود اما نباید نشون میداد تا اوضاعی که داره بد تر نشه ..
سارا:خوب میشنوم؟ خواستتو بگو ..
جین:میخوام یه معامله ای بکنم باهات ..
سارا:میشنوم ..
جین:میخوام دست از سر اطرافیانم برداری ..
سارا: هع مگه چیکارشون کردم هاا؟*با قدم های ارومش نزدیک جین شد و اطرافش میچرخید و با قامتش نگاه میکرد ..* من کارایی رو که باید میکنم ..
جین:میخوام دیگه نکنی .. دست از سرشون بردار ..
سارا:اونوقت چی به من میرسه؟
جین:هر چی که بخوای؟
سارا:امممممم فک کنم خودت بدونی ..
جین:میدمش بهت .. خودمو میدم .. میتونی بکشیم و با سرم جایزه رو ببری .. هر چی دارم و بردار فقط دست از سر دوستام بردار .. نمیخوام اونا قربانی اتفاقاتی بشن که هیچ نقشی توش ندارن ..
سارا:ولی اونا خیلی وقته قاطی این بازی شدن ، خودتم خوب میدونی که مین ، پسرم هیونجین و فرستاد زندان .. فک نکن میتونم به همین راحتی ببخشمشون .. پدر تهیونگ بود که شوهرم و کشت چطور میتونم ..
سارا با حرکت یهویی جین تعجب کرد .. اون جلوش زانو زده بود .. این همون جین بود که تسلیم نمی شد؟ همون جینی که نمیخواست سر به تن دشمنش باشه؟ الان داره چیکار میکنه ..
جین:لطفا ، این کار و بکن ، هر چقدر زود تر این کارو کنی زود تر به خواستت میرسی . ، فقط یه چیز دیگه
سارا:چی؟
جین:بچه ، بچه رو هم برگردون ..
سارا:این یه کار و عمرا بکنم ..
جین:این در عوض من چیز زیادیه؟فک کنم ازرش من بیشتره تا اون بچه .. پسرت میتونه ازدواج کنه و دوباره بچه دار بشه ، مادر اون بچه الان منتظرشه ..
سارا:هوفففف ، باشه قبول ..
ببرینش اتاق شیشه ای
ب:چشم
..
..
جینهو :نمیخوام برو اونور
شوگا:جینهو گفتم که پسش میگیرم ..
جینهو: داری دروغ میگی*بغض* تو این کار و نمیکنی ..
شوگا:قول میدم .. قول میدم برشگردونم ..
جینهو سرشو انداخت پایین و اشکاش جاری شد:
چرا چرا اونکارو کردی؟
شوگا چیزی نگفت ، که در زده شد ..
شوگا:بله؟
کوک:میتونم بیام تو؟
شوگا؟:بیا
کوک:هیونگ نامی هیونگ گفت بیا کارت داره ..
شوگا رو به جینهو کرد و گفت:
استراحت کن میام ..
جینهو چیزی نگفت و شوگا رفت ..
...
...
شوگا:گفتی کجاست؟
نامی:رفته پیش سارا ، این چند وقته خیلی مشکوک بود خیلی سراغ اونو میگرفت چند روز پیش ادرسشو خواست منم به زور پیدا کردم و بهش دادم اما الان جی پی اس گوشیش نشون میده رفته اونجا
هوپی:این نامه رو هم گذاشته بود کنار سیستما
شوگا گرفت و خوند:
منو ببخشید که بیخبر رفتم .. نمیخواستم بیشتر از این توی خطر بندازمتون .. وقتی این نامه رو بخونین دیگه من پیش سارا هستم و ...
...
۱۴۰۲/۱/۱۰
سارا:هع ببین کیم بزررگ اومده اینجا تا ازم خواهش کنه*خنده بلند* چیه کم اوردی؟ولی من که هنوز کاری نکردم ، این اتفاقات حتی پیش پا افتاده هم نبود ..
جین از درون خیلی عصبی بود اما نباید نشون میداد تا اوضاعی که داره بد تر نشه ..
سارا:خوب میشنوم؟ خواستتو بگو ..
جین:میخوام یه معامله ای بکنم باهات ..
سارا:میشنوم ..
جین:میخوام دست از سر اطرافیانم برداری ..
سارا: هع مگه چیکارشون کردم هاا؟*با قدم های ارومش نزدیک جین شد و اطرافش میچرخید و با قامتش نگاه میکرد ..* من کارایی رو که باید میکنم ..
جین:میخوام دیگه نکنی .. دست از سرشون بردار ..
سارا:اونوقت چی به من میرسه؟
جین:هر چی که بخوای؟
سارا:امممممم فک کنم خودت بدونی ..
جین:میدمش بهت .. خودمو میدم .. میتونی بکشیم و با سرم جایزه رو ببری .. هر چی دارم و بردار فقط دست از سر دوستام بردار .. نمیخوام اونا قربانی اتفاقاتی بشن که هیچ نقشی توش ندارن ..
سارا:ولی اونا خیلی وقته قاطی این بازی شدن ، خودتم خوب میدونی که مین ، پسرم هیونجین و فرستاد زندان .. فک نکن میتونم به همین راحتی ببخشمشون .. پدر تهیونگ بود که شوهرم و کشت چطور میتونم ..
سارا با حرکت یهویی جین تعجب کرد .. اون جلوش زانو زده بود .. این همون جین بود که تسلیم نمی شد؟ همون جینی که نمیخواست سر به تن دشمنش باشه؟ الان داره چیکار میکنه ..
جین:لطفا ، این کار و بکن ، هر چقدر زود تر این کارو کنی زود تر به خواستت میرسی . ، فقط یه چیز دیگه
سارا:چی؟
جین:بچه ، بچه رو هم برگردون ..
سارا:این یه کار و عمرا بکنم ..
جین:این در عوض من چیز زیادیه؟فک کنم ازرش من بیشتره تا اون بچه .. پسرت میتونه ازدواج کنه و دوباره بچه دار بشه ، مادر اون بچه الان منتظرشه ..
سارا:هوفففف ، باشه قبول ..
ببرینش اتاق شیشه ای
ب:چشم
..
..
جینهو :نمیخوام برو اونور
شوگا:جینهو گفتم که پسش میگیرم ..
جینهو: داری دروغ میگی*بغض* تو این کار و نمیکنی ..
شوگا:قول میدم .. قول میدم برشگردونم ..
جینهو سرشو انداخت پایین و اشکاش جاری شد:
چرا چرا اونکارو کردی؟
شوگا چیزی نگفت ، که در زده شد ..
شوگا:بله؟
کوک:میتونم بیام تو؟
شوگا؟:بیا
کوک:هیونگ نامی هیونگ گفت بیا کارت داره ..
شوگا رو به جینهو کرد و گفت:
استراحت کن میام ..
جینهو چیزی نگفت و شوگا رفت ..
...
...
شوگا:گفتی کجاست؟
نامی:رفته پیش سارا ، این چند وقته خیلی مشکوک بود خیلی سراغ اونو میگرفت چند روز پیش ادرسشو خواست منم به زور پیدا کردم و بهش دادم اما الان جی پی اس گوشیش نشون میده رفته اونجا
هوپی:این نامه رو هم گذاشته بود کنار سیستما
شوگا گرفت و خوند:
منو ببخشید که بیخبر رفتم .. نمیخواستم بیشتر از این توی خطر بندازمتون .. وقتی این نامه رو بخونین دیگه من پیش سارا هستم و ...
...
۱۴۰۲/۱/۱۰
۲۷.۷k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.